ذهن چیست؟
ذهن چیست؟
ذهن چیست؟
ذهن یک جسم فیزیکی نیست، با چشم نمیتوان آن را دید و نه با جراحی میتوان آن را عکاسی یا ترمیم کرد. در بدن چیزی وجود ندارد که بتواند ذهن ما را تشخیص دهد، زیرا بدن و ذهن ما چیزهای مختلفی هستند. به عنوان مثال، گاهی اوقات وقتی بدن ما آرام و بیتحرک است، ذهن ما میتواند بسیار شلوغ باشد. این نشان میدهد که بدن و ذهن ما یک موجودیت یکسان نیستند. بدن ما با یک مهمانخانه و ذهن ما با یک میهمان مقیم داخل آن مقایسه میشود. وقتی میمیریم، ذهن ما بدن ما را رها میکند و به زندگی بعدی میرود، درست مثل یک میهمان که خانه را ترک میکند و به جای دیگری میرود.
ذهن عبارت است از تجربه شخصی و ذهنی از «چیزی» که دائماً و هر لحظه در حال تغییر است. مهفوم «ذهن» توأم با تخیل است. از این روی، در زبانهای متفاوت به اشکال گوناگون تصور شده است. معادل کلمه ذهن در بودیسم کلمه چیتا است که طیف وسیعی از معانی را در برمیگیرد. این کلمه شامل ادراکی است که از خودمان داریم، تفکر کلامی و انتزاعی، احساسات، احساس شادی و اندوه، توجه، تمرکز، هوش و غیره. زمانیکه بودیسم درباره ذهن میگوید در واقع به همه فعالیتهای ذهنی اشاره دارد.
تمرکز فقط بر فعالیتهای جسمانی ـ مغز، سیستم اعصاب، هرمونهاـ و فعالیتهای شیمیایی و الکتریکی نیست. بودیسم هیچ یک از آنها را نفی نمیکند، زیرا آنها وجود دارند و بهطور انحصاری در آنچه اتفاق میافتد شرکت دارند. ذهن به «چیزی» غیرمادی که مغز را اشغال کرده باشد و فعالیتهای آن را رقم زند نیز گفته نمیشود. بهعلاوه، بودیسم به ذهن جهانشمول و ناآگاه جمعی اعتقاد ندارد.
ذهن محصولی از پردازشها و فرایندهایی میباشد که در مغز ما بین نورونها و اتصالات ناشی از آنها به وجود میآید و برخلاف مغز که جزئی ملموس در وجود انسان میباشد ذهن قابلیت ملموس بودن را ندارد و صرفاً فقط یک فهم میباشد. این ظرف مفهومی اجزا و ساختارهایی را در محتوای خود جایداده است که باعث شکلگیری ذهنیت ما و درنتیجه اثرگذاری آن ذهنیت بر روی پردازشهای مغز ما میشود. اگر کمی دقت کنیم متوجه خواهیم شد با دانستن اینکه ذهن چیست میتوانیم بر ساختارهای مغزی خود نیز تأثیر بگذاریم.
تقسیمبندیهای ذهن چیست ؟
ذهن انسان از سه قسمت تشکیل شدهاست، این تقسیمبندی از نگاههای عصبشناس و روانکاوی به اسم زیگموند فروید به وجود آمده است. فروید معتقد بود که ذهن انسان از سه قسمت منطقی و مفهومی به اسم ضمیر خودآگاه، ضمیر نیمه خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه به وجود آمده است که هرکدام از این قسمتها در ذهن عملکردها و فرایندهای متفاوتی را به خود اختصاص میدهند. در بالاترین قسمت ضمیر خودآگاه ما وجود دارد که وظیفه تحلیل اطلاعات و ورودیهای ذهن را بر عهده دارد و همیشه با منطقی که دارد به دنبال استدلال موضوعات میباشد.
در قسمت میانی ضمیر نیمه خودآگاه وجود دارد که این ضمیر جزئی از ضمیر ناخودآگاه در نظر گرفته میشود و وقتی ما صحبت از ضمیر ناخودآگاه میکنیم منظورمان مجموعهای از ضمیر نیمه خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه میباشد و ناخودآگاه بهعنوان مهمترین قسمت و شاخص در ذهن انسان میباشد که وظیفه عملکردها و فعالیتهای اصلی و حیاتی ما را بر عهده دارد؛ این عملکردها شامل تنظیم فشارخون یا تنفس ما میباشد. همه مکانیزمهایی که مرتبط با بقا و حیات ما در این جهان هستند تماماً تحت اختیار ناخودآگاه میباشند به همین دلیل است که ضمیر ناخودآگاه جایگاهی بسیار عظیم با منابعی بسیار بینهایت میباشد.
ما برای ایجاد تغییرات اساسی و تغییراتی که بتوانند در زندگی ما پایداری و ثبات کافی را داشته باشند باید به سراغ شناخت ساختارهای ضمیر ناخودآگاه برویم چراکه این تغییرات باید در فرایندهای ناخودآگاه ایجاد شوند. برای دسترسی به ناخودآگاه باید زبان مخصوص آن را بدانیم تا بتوانیم به نحوه مؤثری با آن ارتباط برقرار کنیم و تغییراتی که خواستار آن هستیم را در آنجا ایجاد کنیم و یا اهدافی که طراحی میکنیم را در هسته ناخودآگاه قرار دهیم .
چطور از قدرت ضمیر ناخودآگاه برای موفق شدن استفاده کنیم:
اندیشههای اکتسابی شک و تردید نسبت به خود را شناسایی کنید
- مثبتتر فکر کنید
- روش رسیدن به اهدافتان را تغییر دهید
- ذهن خود را تغییر دهید تا جهان شما تغییر یابد
- عادتهای قدیم خود را کنار بگذارید
- پذیرای افکار جدید باشید
- بدانید که چه میخواهید
- انرژی خود را متمرکز کنید
- برای رسیدن به هدف تلاش کنید
اجزای سازنده ذهن چیست ؟
در ابتدا باید بدانیم که تمام محتویات و اجزایی که ساختار ذهن انسان را شکل میدهند از حواس پنجگانه ما وارد میشوند. ما از طریق حواس پنجگانه که شامل دیدن، حس کردن، بوییدن و چشیدن میشود دنیا و جهان اطراف خودمان را درک میکنیم و به آن رنگ و بو میدهیم.
پس حواس ما پنج کانال ورودی شکلدهنده اطلاعات و محتویات ذهن میباشند. این محتویات که سوژههای ذهنی نام دارند عناصر اصلی تشکیلدهنده ساختار ذهن تمامی انسانهای جهان میباشند و زمانی که ما از ذهنیت صحبت میکنیم منظورمان همان سوژههایی است که بر اساس حواس پنجگانه خود آنها را دریافت کردهایم و تغییر در ذهن همان تغییر در ساختار سوژههای آن میباشد.
سرمنشأ تغییرات اساسی در ذهن انسان زمانی شروع میشود که ما تصمیم میگیریم جهان درون خود که متشکل از سوژههای بسیاری است را تغییر دهیم چراکه دنیای بیرونی و واقعیتهایی که ما آنها را در هرلحظه تجربه میکنیم ناشی از پردازشها و ارتباطات بین سوژههای ذهنی میباشد.
مجموع این تفکرات و احساسات رفتارهای ما را شکل میدهد و رفتهرفته جمع رفتارهای شکلگرفته از این احساسات و تفکرات شخصیت ما را شکل میدهد و این شخصیت باعث خلق زندگی ما میشود پس نتیجه میگیریم برای تغییر در شخصیت و نتایجی که در زندگی میگیریم باید سوژههای که احساسات و تفکرات ما را شکل میدهند تغییر دهیم و این امر زمانی اتفاق میافتد که ما بتوانیم ورودیهای که از حواس پنجگانه به ذهن خود میدهیم را تغییر دهیم و درنتیجه ورودیهای خوب و متعالی، باعث پردازشها و ارتباطات درست و اثربخش و نتایج و خروجیهای لذتبخش و مؤثر در تمام جنبههای زندگی ما میشوند.
فکر چیست؟
تفکر همانطور که تجربه شده است به معنای افکار و استدلال میباشد، زیرا میخواهیم آنچه را که احساس میکنیم با دنیای درونی فهم خود پیوند دهیم و از این رو کارهایی انجام دهیم و بتوانیم دنیای بیرون را تغییر دهیم.
فکر کردن چیزی است که در ذهن ما پردازش میشود. تفکر فرآیندی است که به ما کمک میکند تا تصمیمگیری، برنامهریزی و نتیجهگیری کنیم و بین خوبی و بدی تشخیص قائل شویم. تفکر نیز به تخیل منتهی میشود. توانایی تفکر ما به طور طبیعی در اوایل زندگی رشد میکند. وقتی با دیگران تعامل میکنیم، فکر پرورش مییاید. ما میآموزیم که خوب است که به روشهای خاصی فکر کنیم و بد نیست به روشهای دیگر نیز توجه داشته باشیم. در واقع، برای پذیرش در یک گروه اجتماعی، از ما انتظار میرود که به شیوههایی که با فرهنگ گروه هماهنگ باشد، فکر و عمل کنیم.
سعی کنید در ساعات مختلف روز، فعل و انفعالاتی که در ذهنتان در حال رخ دادن است را ببینید. سعی کنید مشخص کنید چه اتفاقی در ذهن خودتان رخ داد و منجر به شکلگیری ایده یا تصمیم خاصی شد؟ با این کار کمی نسبت به تفکرات خودتان آگاهی پیدا خواهید کرد. برای درک تفکر، این آگاهی بسیار ضروری است.
مغز چیست؟
مغز اندام پیچیدهای است که در داخل جمجمه قرار دارد و فعالیت آن این است که سیستم عصبی ما را مدیریت میکند. مغز بخشی از سیستم عصبی مرکزی (CNS) است که در ناحیه قدامی و بالایی حفره جمجمه قرار دارد. مغز در مایع شفافی به نام مایع مغزی نخاعی شناور شده است که از نظر جسمی و ایمنی از مغز محافظت میکند.
مغز نه از میوسیت (یاخته ماهیچهای) بلکه از ماهیچههای سلولی ساخته شده است، میلیونها نورون وجود دارند که توسط آکسونها و دندریتها به هم پیوستهاند. آنها هر یک از عملکردهای مغز و بدن ما را تنظیم میکنند. از تنفس، غذا خوردن یا دویدن، تا توانایی استدلال، عاشق شدن یا بحث و جدال، همه چیز از مغز ما عبور میکنند.
مغز میتواند به عنوان «مدیر» تعریف شود که اکثر عملکردهای مغز و بدن را کنترل و تنظیم میکند. از کارکردهای حیاتی مغز مانند تنفس گرفته تا کارکردهای دیگر مانند گرسنگی، یا تشنگی و سرانجام تا کارکردهای برتر مانند استدلال، فکر، توجه و حافظه، مغز وظیفه اطمینان از همه این عملکردهای آگاهانه و ناخودآگاه را دارد.
هرچند بیشتر سلولهای عصبی ما از زمان تولد با ما بوده اند، اما هنوز مغزتان سلولهای عصبی جدید میسازد. این فرآیند در مناطق خاصی اتفاق میافتد که شکنج دندانهدار نامیده میشود. تحقیقات نشان میدهد که مغز بزرگسالان سلولهای عصبی جدید تولید میکند و از آنها در مدارهای عصبی استفاده میکند. این نورونها برای یادگیری، حافظه و واکنش به استرس اهمیت دارند.
توانایی مغز برای سازماندهی و تغییر خودش در طول عمر، چیز واقعا شگفت انگیزی است. در یک تحقیق، فعالیت مغز افرادی که نابینا به دنیا آمده بودند با کسانی که بینایی عادی داشتند مقایسه شد و دریافتند بخشی از مغز که به طور طبیعی با چشمها ارتباط دارد، میتواند خودش را با پردازش اطلاعات صوتی به جای درک بصری هماهنگ کند.
تفاوت ذهن فکر و مغز
به طور کلی، تفاوت ذهن فکر و مغز در این است که مغز ارگانی است که از یک شبکه پیچیده نزدیک به ۱۰۰ میلیارد نورون تشکیل شده است، اما ذهن محصول آگاهانه آن نورونهای شلیک شده در مغز است. مغز مکانی فیزیکی است که ذهن در آن ساکن است که در آن انگیزههای الکترونیکی ایجاد فکر میکنند. در حالی که ذهن فرآیندی خود سازمانی است، چه تجسم یافته و چه رابطهای، که انرژی و جریان اطلاعات را در مغز ما تنظیم میکند.
خلاصه مطلب
ذهن ما مجموعی از ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه میباشد که این دو محتوای خود را از طریق دریافت اطلاعات و ورودی از حواس پنجگانه میسازند. اطلاعات دریافت شده از حواس، عناصری به نام سوژه در ذهن ما تولید میکند و تکرار دائمی این سوژهها در طول زمان بر اساس سبک زندگی و شرایطی که داریم باورها و ارزشها و در کل الگو و نگرش ما از جهان را شکل میدهد. برای خلق یک زندگی متعالی با نتایج و دستاوردهای بی نظیر شناخت عملکرد و ماهیت ذهن یکی از گامهای اساسی میباشد.
دیدگاهتان را بنویسید